۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

با هدفمند کردن یارانه ها گاز طبیعی که رایگان در اختیار ما بود از بنزین گرانتر شد!

نزدیک خونه ما یه جایگاه سی ان جی هست که شده بود بلای جون اهالی، شما در نظر بگیر تو یه کوچه 10 متری (یک طرفه) که فقط اندازه 2تا ماشین جا هست این ماشینا 24 ساعته تو صف گاز بودن همیشه ترافیکی میشد اون سرش ناپیدا اما امروز هیشکی نبود اول فکر کردم همه مایه دار شدن و عین خیالشونم نیست و رفتن سراغ بنزین 700 تومنی، پیش خودم گفتم دمشون گرم!
رسیدم خونه داشتم این سایتارو بالا پایین میکردم و پیش خودم حساب کتاب میکردم که به یک نتیجه خیلی جالب رسیدم و فهمیدم چرا جایگاه خالی بود.
میدونید چرا؟
چون سی ان جی از بنزین گرونتر در میاد!!
من یه پراید دارم که 10-11 متر مکعب گاز جا میگیره و این مقدار گاز در بطور متوسط 100 کیلومتر راه میره و همین ماشین در هر 100 کیلومتر 7 لیتر بنزین میسوزونه با یه حساب ساده به این نتیجه میرسیم که اگه بنزین لیتری 400(سهمیه) بزنم باید واسه 100 کیلومتر 2800 تومن بدم ولی اگه گاز بزنم میشه 3300
متوسط مصرف بنزین بنده در ماه کمتر از 100 لیتره و این در حالیه که 50 لیتر بنزین حمایتی(لیتری 100 تومنی) دریافت کردم و 60 لیترم بنزین سهمیه ای (لیتری 400) پس با این حساب هیجوقت به صرفه نیست که برم سی ان جی بزنم و خیلیهای دیگه هم عین منن با توجه به اینکه اعلام کردن این رویه یعنی شارژ بنزین سهمیه ای تا مدت زیادی ادامه داره این به این معنیه که عملا جایگاه داران سی ان جی ورشکسته میشن و درشون تخته اس و تمایل برای خرید بنزین بیشتر میشه و این یعنی بیشتر شدن وابستگی به واردات بنزین و این در حالیه که گاز طبیعی سوختیه که تقریبا رایگان در اختیار ماست و فقط هزینه انتقال و سوختگیری باید پرداخته بشه و از طرفی مصرف گاز طبیعی توسط خودروها مساویست با عدم مصرف بنزین و عدم مصرف بنزین مساویست با پرداخت یارانه کمتر و این همان هدفیست که این آقایون علما دنبالشن پس آیا این گرون کردن گاز طبیعی دیوانگی نیست؟ واقعا دلم میخواد بدونم این آقایون که ادعا میکنن میخوان دنیارو مدیریت کنن عقلشون به اندازه اون راننده تاکسی هم نمیرسه که یه حساب کتاب کنن ببینن دو دو تا چند تامیشه!!
اونوقت دیشب این جناب رویانیان میگفت 280000 تا قیمت کرایه حساب کردیم!!
لابد همشونو همینجوری حساب کردن!!

۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

والیبال: ایران 2 - ایتالیا اصلا مهم نیست چند!

نمیدونم چرا بعد از خیلی سال احساس غرور ملی دوباره بهم دست داد یادمه آخرین باری که حس ناسیونالیستی و عرق ملی بهم دست داد 21 سال پیش بود زمانی که تیم فوتبال ایران تیم کره جنوبی رو تو مسابقات آسیایی با گل مرحوم قایقران برد امشب بعد از اینکه تیم والیبال ایران دو ست از ایتالیا برد دیگه برام نتیجه بازی مهم نبود و دوباره همون حس سال 1990 رو داشتم با این فرق که اینبار بازنده شدن برام هیچ اهمیتی نداشت و وقتی تلویزیون نشون داد یکی از بازیکنهای تیم بعد از بازی اشک میریزه واسه باختشون دلم میخواست اونجا بودم و بهش میگفتم ایران 2 - ایتالیا اصلا مهم نیست چند!

۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

جناب آقای جنتی بهترین کاری که در طول حیاتت کردی همین سکته مغزی بود!

جناب آقای جنتی بهترین کاری که در طول حیاتت کردی همین سکته مغزی بود که اگه خدا کمکت کنه و بمیری دل میلیونها ایرانی رو شاد میکنی!
قابل توجه حضراتی که معظم له یا دامت افاضاتو و غیره هستند شما هم بد نیست کمی به فکر شاد کردن دل مردم باشید

۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه

هر جور فکر میکنم میبینم شهرام امیری با کوهنوردهای آمریکا معامله شد

این بار اول نیست که حکومت با گروگانگیری و اسیر کردن اتباع کشورهای غربی به خواسته هاش میرسه، مثلا کلوتید ریس معلم فرانسوی به دلیل واهی جاسوسی به گروگان گرفته شد تا وکیلی راد قاتل رو آزاد کنن البته گاهی وقتها هم تیرشون به سنگ خورده مثلا در جریان ملوانهای انگلیسی تونی بلر چنان اولتیماتومی داد که شخص رییس دولت کت شلوارهای هاکوپیان تنشون کرد و با سلام صلوات بدرقشون کرد و رفتن و به ریش تنکش خندیدن!
اما اینبار قضیه یکم فرق داره، به نظر من اگه شهرام امیری قصد داشت به ایران برگرده اصلا چرا رفت؟ اگه فرض کنیم ربوده شده باشه چطور شده که دستگاه امنیتی و اطلاعاتی آمریکا نتونسته از پس یه نفر بر بیاد و این آدم سرو مرو گنده از دست سازمان سیا فرار کرده و سوار هواپیما شده و برگشته؟ اگه این دستگاه امنیتی آمریکا اینقدر بی عرضه هست که از پس یه بچه مثبت بر نمیاد چرا او کسانی که واسه ایران اسلحه میخریدن و تحریمهارو دور میزدن نتونستن از دست سازمان سیا فرار کنن و به آغوش ولی فقیه برگردن؟
تمام این پرسشهارو که میزارم کنار هم و اینم بهش اضافه میکنم که این بابا دیگه به درد آمریکا نمیخورد و اینم در نظر میگیرم که آمریکاییها چند ماهی هست که شدیدا مساله کوهنورداشونو دارن پیگیری میکنن به این نتیجه میرسم شهرام امیری بیچاره با سه کوهنورد بیچاره تر معامله شده، شهرام امیری نگون بخت درسته دیگه به درد آمریکاییها نمیخوره اما هنوز به درد این رژیم میخوره اول اینکه تو بوق و کرنا کنه و ازش بهره برداری رسانه ای کنه دوم اینکه بفهمه چه اطلاعاتی لو رفته که دوباره مثل جریان سایت فردو غافلگیر نشن سوم اینکه یه عرض اندامی برای دیگران که شاید قصد فرار داشته باشند بکنه و بگه دید عاقبت شهرام امیری رو برگردوندیم و الان تو چنگ ماست (اتفاقا از دیروز زمزمه هایی از وزارت خارجه بلند شده که قصد دارن بررسی کنن ببینن شهرام راست میگه یا نه)
وقتی تمام این چیزا رو میزارم کنار هم به این نتیجه میرسم که آمریکا شهرامو تحویل اینا داده و احتمالا یک ماه دیگه دادگاه این سه کوهنورد برگذار میشه و یه جریمه ای میشن و مثل خانم کلوتید برمیگردن به خونشون و شهرام ما معلوم نیست چه بلایی سرش بیاد تو چنگ این آدم خوارها

۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه

شهرام جان! من به روشنی روز میدونم تو قربانی 3 کوهنورد آمریکایی شدی

شهرام عزیز! نمیدونم در چه شرایطی هستی که اینچنین دری وری میگی، به عنوان مثال گفتی من با چشمان بسته دیدم در یک هوا پیمای غول پیکر آمریکایی هستم!! برادر من! آدم وقتی سوار هواپیما میشه نمیتونه حتی با چشمای باز بفهمه که هواپیما غول پیکره یا کوچکه!! حالا سوال من اینه که جنابعالی از کجا فهمیدی هواپیما غول پیکره، و از کجا فهمیدی آمریکاییه؟؟
بگذریم، تو در حق من و تمام هموطنهات محبت کردی، من از تو و خانوادت که به خاطر ایران ما سختی کشیدید سپاسگزارم، این نقدی که به گفته های شما کردم در حقیقت نقدی بود بر دروغهای ولی فقیه و رییس جمهور منصوبش و امیدوارم از من به دل نگیری.
من به روشنی روز میدونم شما قربانی 3 کوهنورد آمریکایی شدی شهرام جان، ممکن هست که کسی جرات نکنه همچین حرفی رو الان بزنه که خدایی نکرده به دمکراسی حاکم بر آمریکا خدشه وارد بشه!! اما کدوم عقل سلیمی هست که نفهمه تو واسه چی برگشتی ایران؟ (در حقیقت برگدانده شدی به ایران!).
دمکراسی درآمریکا در برابر دمکراسی فرانسه در واقع یک دمکراسی متوسط هست، اما ما شاهد بودیم حتی فرانسه وکیلی راد قاتل رو در برابر کلوتید رایس(شهروند فرانسه) آزاد کرد، پس هیچ انتظار دیگری نمیشه از آمریکاییها داشت. به خصوص اینکه بجای 1 نفر شما با 3 نفر مبادله شدی.
برادر عزیز تو هر آنچه در توان داشتی برای وطن و هموطن انجام دادی و بعد از این اظهاراتت هر چه که باشند از بزرگی کارت کم نخواهند کرد، من ازت ممنونم، ممنون

۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

آقایون بسیج دانشجویی اگه وجود دارید دوباره شعار بدید مجلس رو به توپ میبندید

آقایون بسیج دانشجویی اگه واقعا مزدور نیستید دوباره تظاهرات کنید و بگویید مجلس رو به توپ میبندیم هاهاهاهاها البته اینبار باید بگویید بیت رهبری رو به توپ میبندیم، البته میدونم وجود یا بهتره بگم فلان چیزندارید همچین حرفی بزنید.
ما از روز اول گفتیم مرگ بر دیکتاتور هنوزم میگیم شما اگه فلان چیز دارید بازم بگید مجلسو به توپ میبندیم.
دیگه بیشتر نمیگم چون ناگفته پیداست که شما برادران و خواهران بسیجی کی هستید!

۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

آقای کدیور! مردم حرفشونو زدن و با خون زیرشو امضا کردن و حرف مردم این بود "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"

جناب آقای محسن کدیور!خون بچه های ما رو روی آسفالت داغ خیابون ریختن، میدونی چرا؟ قول میدم نمیفهمی چرا، اما من بهت میگم چرا، چون فریاد زدن نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، و سر حرفشون هم قهرمانانه ایستادن، جان دادن ولی از حرفشون برنگشتن، حالا شما چطور به خودت جرات بدی این شعار زیبا رو که ازمیان خون هموطنات روییده اینچنین تحریف کنی؟
شما یادت رفته همین لبنانیها تو خیابونهای تهران آدم میکشن؟ همین لبنانیها که شما زیر علامتشون سینه میزنید هموطنهای مارو در خیابونهای پایتخت ایران به گلوله بستن و شما و امثال شما هنوز میگید هم غزه هم لبنان!
تمومش کنید آقا، تمومش کنید! مردم حرفشونو زدن و با خون زیر حرفشونو امضا کردن و حرفشون این بود "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"
حالا نه جنابعالی نه هیچکس دیگه نه میتونه و نه اجازه داره که به میل خودش شعار تعبیر و تفسیر کنه.
آقای محسن کدیور! روی خون هموطن راه رفتن عاقبت خوشی نداره.

۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

آقای خامنه ای برو عوض پوتین به فکر دمپایی باش!

اس سیصد پر آقای خامنه ای! میدونی این یعنی چی؟ من بهت میگم یعنی 30 سال پول مردمو ریختی تو شکم پوتین و روسیه، فکر نکنم هنوز فهمیده باشی عمق مطلبو، بزار واضحتر بگم "اس سیصد پر" یعنی اینهمه زندانی چک و سفته و غیره تو زندانهای جمهوری اسلامیه تو بخاطر روسیه دارن حبس میکشن و زجر تحمل میکنن، پس وای بر تو اگه اون دنیا حقیقت داشته باشه، پس برو عوض پوتین به فکر دمپایی باش!!

۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

آقای خامنه ای تو منو هنوز نکشتی، ما رو هنوز نکشتی، ما هستیم!

تو ندا رو کشتی خامنه ای! منو که نکشتی هنوز! 22 خرداد نشونت میدم که خون ندا دامنتو بدجوری میگیره، 22خرداد لهت میکنم جناب دیکتاتور همونجوری که عاشورا کردم تو واقعا فکر میکنی کی هستی؟ خدا؟... این جمله رو از من قبول کن که هیجی نیستی، روزی که مثل صدام خسین چراغ قوه رو صورتت بندارن و از سوراخ بکشنت بیرون حتی اندازه اون وجود نداری که تو دادگاه از خودت دفاع کنی و میبینم اون لحظه که جلوی دوربین میگی گه خوردم و من نمیدونستم مردم ایران آزاده هستن و به قاضی التماس میکنی که مورد عفو قرار بگیری اما ... مگر مادر ندا تو رو میبخشه؟ مگه مردم ایران تورو میبخشن؟
مگه من تو رو میبخشم؟
مگه تو منو هم کشتی؟ نه تو منو نکشتی و من تا نفس آخرم هستم... ما هستیم...

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

نفرین برا آن خاکی که بهشت تو باشد آقای وکیلی راد

کینه، نفرت، بغض، خشم و چندش تمام وجودم را گرفته. آقای وکیلی راد 18 سال تنها بودی که فکر کنی، فکر کنی و بفهمی که یک دیوانه آدمکش هستی 18 سال تنها بودی تا بفهمی بازیچه بودی تا بفهمی هیچی نبودی، امروز هم هیچی نیستی، بله آوردنت جلوی دوربین تلویزیون خودشان و از تو اعتراف گرفتند که در جهنم بودی و الان در بهشتی، چقدر یاد ابطحی افتادم او هم اعتراف کرد که در توهم بوده و رژیم قاتل جمهوری اسلامی بهشت او بوده و افسوس میخورد که ازین چشمه نور غافل بوده.
فرق تو حضرت آقای آدمکش و ابطحی در این است که او به میل خود دروغ نگفت ولی تو با کمال میل دروغ گفتی.
و اما جناب آقای تروریست بین المللی ایران بهشت تو نیست، این را از آنجا مطمئن باش که یک سالی است برای اربابانت هم جهنم شده و دیری نخواهد گذشت که در آتش این جهنم خواهند سوخت.
و نفرین بر آن خاکی که برای تو بهشت باشد و نفرین بر آن خاک که خون خوارانی چون تو را در پرورش میدهند.
اینجا جای تو نیست وکیلی راد، ایران جای تو نیست

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

من آن سبزم که رستن را تو آخر بردی از یادم چه ساده هستی خود را به پای سادگی دادم

سلام آقای مهندس میدونم حال و روزتون از ما بهتر نیست اما دیگه نتونستم خودمو نگه دارم، جناب مهندس موسوی عزیز بنده حقیر برای هر اعدامی دلم لرزید و دستم نوشت اما برای این جنایت اخیر آنقدر به قول بچه ها خفن بود که صدای همه دراومد و کار بنده ساده شد و هیچی ننوشتم چون حتی حضرتعالی هم صداتون دراومد اما امروز خبری شنیدم که واقعا دلم به حال شما سوخت واقعا سوخت...
شنیدم این دادستان تازه وارد که بجای اون دادستان متجاوز اومده دهنشو باز کرده و هرچی دلش خواسته گفته، گفته میخواد از تو هم اعتراف بگیره، گفته میخواد صدای تو هم خفه بشه و اگه نشه خودش خفش میکنه، خلاصه گفته داداش موی دماغمون نشو برو پی کارت.
این چیزارو که شنیدم خودمو یک لحظه گذاشتم جای شما آقای مهندس، دیدم خیلی زور داره که تمام این آدما یه روزی زیر بلیط شما بودن حالا تا آخورشون پر شد برات دم درآوردن و شاخ شدن و بدتر از همه اینکه زورتم بهشون نمیرسه.
حاج آقا کروبی هم یادمه یه بار از دست این لاریجانی (ملا نصرالدین) به ستوه اومد و گفت آخه بچه جون زمانی که ما داشتیم انقلاب میکردیم تو داشتی تو بغل مامانت شیر میخوردی حالا چی شده ما شدیم ضد انقلاب تو شدی مدافع انقلاب؟
حالا این حکایت واسه شما هم اتفاق افتاده جناب آقای مهندس عزیز و به نظر من مقصر هم خودتونید که اجازه دادید کار به اینجا بکشه. من کاری ندارم خودتون خوب بودید یا نبودید (که البته به نظر من نبودید) اما به یک چیز ایمان دارم که واقعا دلتون میخواست کشور پیشرفت کنه و همه رو ولو به زور ببرید بهشت، که البته از ساده لوحی شما انقلابیون بود شما فکر میکردید اقتصاد واسه الاغه اما این تئوری شما شکست مفتضحانه ای خورد و نتیجه اش رو دارید میبینید.
حالا این شعر چقدر به حال و روز شما میخوره: من آن سبزم که رستن را تو آخر بردی از یادم*** چه ساده هستی خود را به پای سادگی دادم

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

آقای لاریجانی! بفرمایید سپاه قدرت ریسک در پروژه ها را از کجا آورده؟

بنده یک سئوال دارم جناب آقای رییس مجلس!
شما فرمایش کردید سپاه رقیب بخش خصوصی نیست بلکه در پروژه هایی که بخش خصوصی توان ریسک کردن ندارد سپاه وارد عمل میشود.
میشود بفرمایید سپاه این قدرت ریسک را از کجا آورده؟ آیا جز اینست که سرمایه های ملی در دست سپاه است و آنرا بدون دغدغه به ریسک میاندازد؟ درست شبیه همین پروژه اتمی مسخره که تمامیت ارضی مملکت را به خطر انداخته؟(از به ریسک انداختن ثروت ملی چیزی نمیگم چون ناگفته پیداست تحریمها چه بلایی بر سر ثروت ملی میاورد)
بله چون پول مردم دست یه مشت مافیا افتاده دیوانه وار دست به هر خطری میزنند و سرمایه مردم را نابود میکنند چرا که نه! پاسخگو که نیستند اسلحه هم که دارند پول یک مملکت هم در دستشان است و بخش اعظم مردم را محارب و دشمن میدانند و از دید آنها مهدور الدم هستند خودشان هم که سعی دارند ابرقدرت جهانی شوند و گور پدر سفره مردم، چرا ریسک نکنند؟ مگر چیزی از دست خواهند داد؟
و شما که باید جانبدار مردم باشید وکیل مدافع سپاه شدید که کمترین ترسی از ریسک کردن نداشته باشند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

لعنت بر امامزاده ای که خاطرات الهه ناز مرا مدفون کرد

لعنت بر امامزاده ای که خاطرات الهه ناز مرا مدفون کرد هم لعنت بر او هم بر کسی که او را امام زاده خواند.
ای اهالی عشق و ایمان که خود را الهه ناز میدانید چرا با فریاد با دل من بساز مخالفید؟ چرا با هیچ دل عاشقی نمیسازید؟
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد اما شما در کنار دیرک راهبند الهه ناز را دفن میکنید. آخر چرا به هیچ دل عاشقی رحمی ندارید؟
اینکه به هیچ دل عاشقی رحم ندارید چیز عجیبی نیست اما چرا قبر عاشق نوازان را در هم میدرید؟
لعنت بر شما که الهه ناز را زیر چکمه استبداد مدفون کردید لعنت بر شما و بر امام و امامزاده ای خاک تربتش الهه ناز مرا بی نشان کند. لعنت بر امامزاده طاهری که نوای عشق را زیر خاک دروغین خود مدفون کند و ایمان دارم آن امامزاده نه تنها طاهر نیست که بلکه آلوده است، آلوده به خون دل عاشقان.
دلم پر درد است آن مقبره آرامگاه دلم بود اما دیگر نیست شکایت کجا برم که خدای را هم در پستوی خانه نهان باید کرد.

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

این رژیم در راه ویران کردن خود کاشانه مارا ویران میکند، باید فکری کرد

من این 8 ماه رو صرف روشنگری کردم، به هر کس رسیدم گفتم مبارزات بی خشونت، باید بی خشونت پیش بریم، و براش هزارتا دلیل و برهان میاوردم مثلا میگفتم اگه خشونت کنیم سرنوشت جنبش همونی میشه که انقلاب 57 شد، یا میگفتم نباید دست این جنایتکارا بهونه واسه سرکوب داد، یا دیکتاتوری زاییده خشونته، یا ...
اما دیروز یه بحثی بیش اومد که مجبور شدم قبول کنم بدون خشونت هیچ اتفاقی نخواهد افتاد این بحث انقدر جالب بود که با وجود اینکه خیلی گرفتارم تصمیم گرفتم هرطور شده وبلاگمو بروز کنم تا دیگرانم ببینن.
نتیجه بحث رو اینجا با یک مثال میگم تا مساله روشن بشه:
برای اینکه یک تمامیت ارضی کشور محسوب بشه 3 نوع قدرت را باید دارا باشد که عبارتند از:
1- قدرت اقتصادی
2- قدرت سیاسی
3- قدرت نظامی
که عیار ترکیبی این 3 قدرت یک نظام را تشکیل میدهند، بطور مثال نظامهای توتالیتر عیار قدرت نظامی و سرکوبگر بیشتری دارند و نظامهای دموکراتیک قدرت سیاسی و اقتصادی بیشتری دارند اما نکته اینجاست که هر نظمی که بخواهد شکل بگیرد باید حداقلهایی را رعایت کند تا دچار فروپاشی نشود.
حالا یک مقایسه ای میکنم بین رژیم فروپاشیده شاه و رژیم استوار فعلی:
1- از نظر قدرت اقتصادی کمتر کسی هست که از این رژیم دفاعی کند یا حرفی برای گفتن داشته باشد فقط به ذکر این نکته اکتفا میکنم که ایران از بعد از انقلاب زیر فشار شدیدترین تحریمهای اقتصادی طول تاریخش قرار گرفته و همین کافیست که یک کشور را به فروپاشی برساند اما زمان ستمشاهی بنادر ایران با حداکثر ظرفیت کار میکردند و حکومت به فکر تاسیس بنادر جدید افتاد حال آنکه در زمان رژیم فعلی بسیاری از بنادر تعطیل شدند و آنها که مشغول هستند به گفته خودشان با نصف توان در بهتری شرایط کار میکنند!
2- از نظر قدرت سیاسی وضع از اینهم بدتر است، در زمان شاه کشور با تمام قدرتهای سیاسی، اقتصادی، نظامی دنیا شامل اروپا، آمریکا و شوروی روابط دیپلماتیک در سطح بسیار بالایی داشت اما امروز میبینیم وقتی در مورد خزر تصمیم گیری میشود ایران دعوت نمیشود یا شریک اقتصادی- سیاسیشان ونزوئلا سرود ملیشان را اشتباه پخش میکند و هیچ واکنشی نشان نمیدهند.
و مهمتر و ملموستر اینکه پاسپورت ایرانی در سطح بین المللی هیچ ارزشی ندارد(تنها 8 کشور از ایران ویزا نمیخواهند) و بطور کل ایران کشوریست منزوی
3- قدرت نظامی که رژیم فعلی بسیار ادعا دارد که از نظر نظامی پیشرفته است و توان نظامی بالایی دارد.
سه مورد را بیان میکنم و قضاوت را بر عهده خواننده میگزارم:
1 - جنگ ایران و عراق: جنگ بین رژیم شاه و عراق تنها 6 روز طول کشید و شاه پیروز شد و رژیم بعث را با خفت سرکوب کرد اما جنگ بین رژیم فعلی با عراق 8 سال طول کشید و دست آخر منجر به نوشیدن جام زهر شد!
2 - در زمان شاه هیچ کشوری به خود جرات نمیداد سر تمامیت ارضی ایران کمترین بحثی داشته باشد اما امروز آقایان سالهاست بر سر جزایر کاملا ایرانی با امارات بر سر میز مذاکره هستند
3 - ماجرای سر بریدن دیپلماتهای ایرانی در افغانستان و زندانی بودن ایرانیها در زندانهای اسراییل
با مقایسه موارد فوق و در نظر گرفتن اینکه رژیم شاه سقوط کرد به این نتیجه میرسیم که اگر این حکومت همچنان پابرجاست باید یکجای کار ایراد داشته باشد اما آن ایراد کجاست؟
به نظر بنده ایراد آنجاست که ما یک رژیمی که قصد اداره امور مردم و کشور را داشت را با رژیمی مقایسه میکنیم که کمترین توجهی به اداره مردم و کشور ندارد و در واقع یک نظام نیست و نظمی ندارد و مدتهاست فروپاشیده است. اما اسلحه دارد و به مردم بی پناه زور میگوید تصور گروهی از افراد را که در آن گروه همه جور آدمی از دزد جنایتکار گرفته تا مهندس و دکتر و کاگر و تا نظامی وجود دارد. اگر به این گروه هشدار داده شود که باید یک سد بسازند تا جان خود را از گزند سیلاب نجات دهند چه اتفاقی می افتد؟ واضح است که همه دست به دست میدهند و سد را میسازند مهندسان طرح میدهند کارگران اجرا میکنند نظامی ها با اشرار و راهزنها و نخاله ها برخورد میکنند و ... در آخر سد ساخته میشود.
اما حالتی را در نظر بگیرید که راهزنها و جنایتکاران صاحب اسلحه باشند! در این حالت آنها به فکر دزدی خودشان خواهند بود و با زور اسلحه مردم را غارت خواهند کرد و در لحظه آخر اگر زرنگ باشند به کوهها میگریزند و جان بدر میبرند و مردم نابود میشوند.
اما راه چیره شدن بر این راهزنها چیست؟
به نظر من راه حل هرچه باشد تظاهرات سکوت نیست و چه بسا باید به زبان خودشان با آنها روبرو شد با کسی که اسلحه برویت گرفته و حرف زور میزند و مردمی را در حال نابود کردن است آیا میشود با زبان مسالمت آمیز و سکوت روبرو شد؟
به نظر من این رژیم سالهاست فروپاشیده و قبل از اینکه همگی غرق شویم باید فکری کرد

۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

مقام مسئول ناجوانمرد قهرمان ملی را تبدیل به مقصر اصلی کرد

امروز هواپیمایی در فرودگاه مشهد دچار سانحه شد.
خلبانی که امروز هواپیمای غول پیکر توپولوف یا همان تابوت پرنده را در فرودگاه مشهد رام کرد و اجازه عصیانگری بیشتر به او نداد و جان 156 یا 157 نفر انسان، هموطن، همشهری، دوست، برادر و خواهر را نجات داد به عنوان مجرم اصلی این سانحه شناخته شد!!
قشنگ یادمه پارسال یا دو سال پیش (2008) در آمریکا خلبانی یک هواپیمای مسافربری را در رودخانه فرود آورد و جان 133 نفر را نجات داد و عنوان قهرمان ملی گرفت، میدانید قهرمان ملی یعنی چه؟ قهرمان ملی یعنی اینکه آن شخص تمام آن کار یا فداکاری که میتوان تصور کرد برای ملتش انجام دهد، انجام داد و دیگر نوبت کشور و ملت است که او را ستایش کنند و حافظ زندگی اش باشند و او را به عنوان افتخار وطن بزرگ بدارند، و این کمترین کاریست که میشود برای یک قهرمان ملی انجام داد.
اما در کشور نایب امام زمان قهرمان ملی مجرم اصلی شناخته میشود.
واقعا آن شخص مسئولی که آمد و بیشرمانه در تلویزیون افاضه کرد که مجرم اصلی خلبان بوده آیا اگر عزیزش در آن تابوت پرنده بود بازهم همین نظر را میداد؟
دوستان و عزیزانی که وبلاگ بنده را میخوانید بنده تهدید شدم که دیگر سیاسی ننویسم و عده ای از دوستاران بنده از من خواستند که کاری به سیاست نداشته باشم و بنده هم قبول کردم اما این موضوع اصلا سیاسی نیست.
شرح ماجرا اینست که مطابق معمول این حوادث یک مقام مسئول سرو کله اش در تلویزیون ضرغامی پیدا شد و فرمود خلبان مقصر است!!
چون علی رغم هشدارهای برج مراقبت مبنی بر وجود مه در فرودگاه درخواست اجازه فرود با مسئولیت خودش کرده و سپس هواپیما را فرود آورده و دچار سانحه کرده!!
این انسان پست فطرت که نمخواهم اسمش را بیاورم نگفت چرا خلبان اصرار بر این فرود اضطراری داشته؟ آیا خلبانی با اینهمه سابقه قصد داشته خود نمایی کند و جان خود و 156 نفر دیگر را به در خطر مرگ قرار دهد؟
آیا اگر زن و بچه این نا جوانمرد در هواپیما بودند بازهم چنین خزعبلاتی را به زبان میاورد؟ البته بنده بر این باورم که اینها بی همه چیزتر از آنند که ذره ای مروت و جوانمردی داشته باشند و حتی از قربانی کردن زن و فرزند خود نیز نخواهند گذشت.
سوال من از این مقام مسئول {که معلوم نیست چه کسی او را مسئول کرده و بر چه مبنایی} این است که لطفا بفرمایید که خلبان اگر مسئولیت فرود اضتراری را قبول نمیکرد باید چکار میکرد؟ به نظر شما باید با سقوط اضطراری موافقت میکرد؟
آیا این است رسم استقبال از یک قهرمان ملی؟
ای کاش آن مقام مسئول ناجوانمرد این نوشته را ببیند و پاسخی برای وجدان نداشته خود پیدا کند

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

آقای امام جمعه موقت! خس و خاشاک، اغتشاشگر، بزغاله و گوساله، الکلی و معتاد، محارب، مفسد فی الارض کافی نبود که حالامتوصل شدیدبه اتباع افغان؟

آقای صدیقی وقاحت و شامت و بیشرمی هم حدی دارد، شما تمام حد و مرزها را درنوردیده اید دیگر شرمی از گفتن هیچ واژه ای ندارید، البته تعجبی هم ندارد در جایی که دست پرورده های شما تجاوز به ناموس فرزندان وطن را امری مباح میدانند و آنرا عملیات فتح المبین میخوانند نا گفته پیداست مرشدشان باید امثال شما باشند.
تا کنون مردم نزد شما مشتی خس و خاشاک، اغتشاشگر، بزغاله و گوساله، الکلی و معتاد، محارب، مفسد فی الارض بودند آیا همینها برای تحقیر مردم کافی نبود که حالامتوصل شدید به اتباع افغان؟
آیا شما جرات داشتید از بادی گاردهایتان جدا شوید چه برسد به اینکه به داخل مردم بروید و تشخیص بدهید آنها افغانی اند؟
خیر آقای امام جمعه موقت شما بر سر مزاری فاتحه میخوانید که مرده ندارد، اینها افغانی و مزدور نیستند اینها مردم ایرانند اینها خار چشم شما هستند.
این شمایید که مزدور اجنبی از لبنان و عراق و فلسطین اجیر کرده اید و به جان مردم ایران انداخته اید و برای کشتن فرزندان وطن به ایشان پاداش میدهید و ناموس ایران را دو دستی تقدیم به مزدوران عرب میکنید تا هر بلایی بر سرشان بیاورند و هر تجاوزی را برایشان حلال کرده اید.
این شمایید که رهبر بزرگتان خمینی کبیر هندی بود و از اهالی کشمیر و علامت عنکبوت سیکهای هندی را بر پرچم ایران کوباند به جای شیر و خورشید که نشان هویت ما ایرانیهاست و با اینکار هویتمان را غصب کرد.
این شما هستید که اغلبتان یا عراقی هستید یا بزرگ شده خاک اجنبی و همین هم جزو افتخاراتتان هست.
آقایان اجنبی من ایرانی هستم و استخوانهای اجدادم درهمین خاک است و دور نخواهد بود روزی که سرزمین مادری ام را از چنگال بدخیم شما حرامیها بیرون بکشم

۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

گرگی در لباس میش(عزت الله ضرغامی)

در طول شش ماه گذشته تلویزیون ضرغامی سیاستی را پیش گرفت که نتیجه آن چیزی نبود جز رسوایی و بی اعتباری بیشتر و از دست دادن مخاطب بطور گسترده از سوی دیگر به زعم خودشان اکنون درگیر جنگ نرم نیز هستند در نتیجه این تلویزیون مفلوک قبل از هر چیزی نیاز به مخاطب دارد تا اصلا بتواند وارد جنگ نرم شود در همین راستا ضرغامی مجبور شده دروغهایی را در همچون گرگ لباس میش بگوید اما سئوالهای اساسی مطرح است:
1 - این تلویزیون لعنتی از 22 خرداد تا کنون حتی یکبار هم مردم را معترض خطاب نکرد و از زبان همه آنها را عده ای آشوبگر اغتشاشگر، خس و خاشاک، و حتی موهن تر یعنی بزغاله و گوساله نامید و در این روزها آنها را مرتد، محارب و مهدور الدم اعلام کرد. حالا امروز چه چیزی عوض شده که به یکباره با واژه معترض از آنها یاد میکنند؟
2 - اگر واقعا دنبال تلطیف اتمسفر موجود و باز کردن فضا هستند چرا امروز تمام شبکه های ماهواره ای زیر شدیدترین حملات پارازیتی هستند؟
3 - بر کسی پوشیده نیست این آقایانی که امروز در تلویزیون میلی ضرغامی حضور پیدا کرده اند از طیف محافظه کاران هستند و اگر به جریان آزاد اطلاعات اعتقاد دارند چرا هنوز هم اجازه حضور جناح مخالف را نمیدهند؟
4 - این پارادوکس را چگونه توجیه میکنند: بارها و بارها اعلام میکنند مخالفان با رهبری بزغاله و گوساله هستند و حتی رهبران سبز را گوساله، ابتر، خائن و منافق میخوانند و درخواست اعدام برایشان میکنند اما حالا میفرمایند که میتوان حرف رهبری را قبول نداشت، آیا اصلا این حرف مطابق باورهای ولایت مدارانه هست؟ یعنی در باورهای جناب ضرغامی میگنجد که حرف رهبری را میشود قبول نداشت؟
5 - با توجه به تمام سئوالات فوق این سئوال مطرح میشود آیا رژیم رو به سیاست هویج و چماق آورده؟ که از طرفی اعدام و زندان و شکنجه و از طرفی مزخرفاتی که خودشان هم هیچ وقعی برایش قائل نیستند
سئوال آخر بنده اینست که اگر میشود حرف رهبری را قبول نداشت پس زید آبادی کجاست؟

۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

من محارب نبودم ... خودتان خواستید! حالا محاربم و تا رسیدن به پیروزی دست از محاربه بر نمیدارم

سرمست و باده قدرت بدست نعره میزنید از نشئه قدرت، و برای بزم آلوده به خونتان جوان میخواهید که جان دادنش را به تماشا بنشینید.
جام و سبو میشکنید و دیوانه وار سر به ستون میزنید و فرمان قتل صادر میکنید و میاندشید که قدرتتان لایزال است و عمرتان ابدی! پس ما را محارب میخوانید و فکر میکنید هیچ محاربی را تاب مقاوت با شما نیست، اما غافلید از آنکه اقتدارتان فرو ریخته و عمرتان رو به زوال، شما را یارای مقابله با این محاربان نیست.
ما محارب نبودیم شما محاربمان کردید شما مارا به محاربه دعوت کردید و ما چاره ای جز پذیرفتن نداشتیم و حالا تا رسیدن به پیروزی دست ازین محاربه بر نخواهیم داشت.

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

بیله دیگ بیله چغندر!

  • سوال: در جمله "فرمانده ناجا گفته است خودرویی که روز عاشورا با مردم تصادف کرد، دزدیده شده بود." فاعل چه عملی انجام داده است؟ گزینه اول: ما را پپه گیر آورده است. گزینه دوم: مردم را اسگل فرض کرده است. گزینه سوم: فکر کرده مردم بکلی مشنگ شده اند. گزینه چهارم: اصلا فکر نکرده، وگرنه آدمی که فکر کند چنین حرفی نمی زند.

  • سوال: با توجه به کشته شدن 37 نفر و دستگیری هزار نفر و زخمی شدن صدها نفر در روز عاشورا، آیت الله علم الهدی در سخنرانی خود گفت " جنگ نرم فضای کشور را فراگرفته است." اگر روز عاشورای تهران جنگ نرم باشد، یک جنگ نرم دیگر را نام ببرید؟ گزینه اول: بمباران هیروشیما گزینه دوم: جنگ دوم جهانی گزینه سوم: حمله یزید به امام حسین که تلفاتش در همین حدود بود گزینه چهارم: جنگ های صلیبی گزینه پنجم: هر چهار پاسخ صحیح است.

  • سوال : آیت الله مکارم شیرازی پرسید: "آیا عقل اجازه می دهد دشمن را شاد کنیم؟" با انتخاب خودتان این جمله را کامل کنید: "آیا عقل اجازه می دهد....." گزینه اول: آیا عقل اجازه می دهد احمدی نژاد رئیس جمهور بماند؟ گزینه دوم: آیا عقل اجازه می دهد، عقل مان را بدهیم دست شادی و غمگین شدن دشمن؟ گزینه سوم: آیا عقل اجازه می دهد، که مردم را وسط خیابان بکشیم؟ گزینه چهارم: اگر عقل اجازه می داد که اینجا نبودیم؟

  • (منبع: نوشته های ابراهیم نبوی)

    بايگانی وبلاگ