۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

لعنت بر امامزاده ای که خاطرات الهه ناز مرا مدفون کرد

لعنت بر امامزاده ای که خاطرات الهه ناز مرا مدفون کرد هم لعنت بر او هم بر کسی که او را امام زاده خواند.
ای اهالی عشق و ایمان که خود را الهه ناز میدانید چرا با فریاد با دل من بساز مخالفید؟ چرا با هیچ دل عاشقی نمیسازید؟
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد اما شما در کنار دیرک راهبند الهه ناز را دفن میکنید. آخر چرا به هیچ دل عاشقی رحمی ندارید؟
اینکه به هیچ دل عاشقی رحم ندارید چیز عجیبی نیست اما چرا قبر عاشق نوازان را در هم میدرید؟
لعنت بر شما که الهه ناز را زیر چکمه استبداد مدفون کردید لعنت بر شما و بر امام و امامزاده ای خاک تربتش الهه ناز مرا بی نشان کند. لعنت بر امامزاده طاهری که نوای عشق را زیر خاک دروغین خود مدفون کند و ایمان دارم آن امامزاده نه تنها طاهر نیست که بلکه آلوده است، آلوده به خون دل عاشقان.
دلم پر درد است آن مقبره آرامگاه دلم بود اما دیگر نیست شکایت کجا برم که خدای را هم در پستوی خانه نهان باید کرد.

۱ نظر:

  1. مشگل ما اینجاست که در بعضی مواقع دیر متوجه بعضی از قضایا میشویم سخنان خدای مدینه را در قران بارها بارها خوانده ایم ولی یکبار نپرسیده ایم راستی چرا باید خدای مدینه که اینقدر مهربونه انسانها رو به چند دسته تقسیم میکنه و به راحتی حکم قتل دسته ای رو صادر میکنه یا به دسته ای از انسانها این اجازه رو میده که به راحتی دسته دسته از انسانها رو برای رضای او قربانی کنن اینا حکم شکنجه حکم قتل حکم تخریب و هر حکمی از این دست را از خدای مدینشون گرفته اند برای مقابله با عقیده های خرافی اینان چاره کار امدو قوی نیاز است تا بتوانیم به درون تشکیلات خدای دهن گشاد وجلاد مدینه نفوذ کنیم راه سختی در پیش دارییم اما شدنی اینان در طول تاریخ دست به هر جنایتی زده اند اینان مردگان از قبر بیرون کشیده واتش زده اند اونوقت انتظار داریم حرمت خاک نگه دارند این شدنی نیست

    پاسخحذف